جدول جو
جدول جو

معنی پنیر مایه - جستجوی لغت در جدول جو

پنیر مایه
(پَ یَ / یِ)
چیزی است در شیردان بره و بزیچۀ نوزاد و امثال آن پیش از آنکه جزشیر خورده نباشد و آن را برای کلچانیدن شیر بکار برند تا پنیر شود و در بعض لغت نامه ها آمده است: چیزی است زردرنگ که از شکم برّه و بزغالۀ شیرخواره برآید و آن را بر پارۀ پشم بردارند پس سطبر و خشک گردد مانند پنیر. و نیز روده و یا شکنبۀ خشک کردۀ بچۀ مذبوح گوسفند و میش و گاو و گاومیش که هنوز چیزی جز شیرنخورده باشد که در شیر زنند تا بسته شود. منفحه. منفحه. انفحه. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). فرش. مایه. ینق. مایه پنیر، پنیرمایۀ خرس، انفحهالدّب، پنیرمایۀ خرگوش، انفحهالارنب
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مایه ای که برای تهیه کردن پنیر از معدۀ پستانداران جوانی که هنوز شیر می خورند یا داروهای دیگر درست می کنند، چوپانان پستاندار نوزادی که هنوز علف نخورده را می کشند و شکمبه اش را درمی آورند و مقداری شیر در آن می ریزند و آویزان می کنند تا خشک شود. بعد مقدار کمی از آن را در کیسۀ کوچکی می کنند و نگاه می دارند. هروقت بخواهند پنیر درست کنند آن کیسه را در ظرف شیر گرم کرده فرومی برند و شیری را که به خود جذب می کند فشار می دهند که در ظرف بریزد و مخلوط شود پس از چند ساعت آن شیر تبدیل به پنیر می شود
فرهنگ فارسی عمید
خاز مایه هر چیز که مخصوص حصول تخمیر در جسمی باشد، قطعه ای از خمیر ترشیده که از آرد گندم روغن شیر یا ماست تهیه کنند و آنرا در خمیرنان داخل کنند تا برآید و آماس کند و قطیر نشود خمیر ترش
فرهنگ لغت هوشیار
که مایه بسیار دارد مقابل کم مایه بی مایه، صاحب علم و خرد بسیار خردمند دانشمند پر خرد پر دانش، که اصل و گوهری گرانمایه دارد بزرگوار بزرگ عزیز شریف عالیقدر، نجیب اصیل، مالدار ثروتمند متمول، عظیم خطیر جلیل، گرانبها پر بها پر ارز پر قیمت ثمین، برومند، قلم مویی که نوک آن پر پشت باشد مقابل کم مایه. یا چای پر مایه. پر رنگ غلیظ. یا ده پر مایه. آباد. یا گنج پر مایه. پر خاسته پر ثروت غنی
فرهنگ لغت هوشیار
مایه ی پنیر
فرهنگ گویش مازندرانی